تا همین چند سال پیش، ماشین برای من صدایی آشنا داشت. وقتی در متون ادبیات الکترونیک با او همکلام میشدم، صدای کلیک و محاسباتش را از پشت کلمات میشنیدم. مثل عروسکی کوکی بود که صنعتگری ماهر، تمام چرخدندههایش را برای خلق یک رقص بینقص از پیش طراحی کرده بود. میشد نقشه کارش را خواند، منطقش را حدس زد و پشت هر حرکتش، ردپای یک ذهن انسانی را دید.
او ابزاری در دستان ما بود؛ ابزاری شگفتانگیز، اما همچنان ابزاری که تنها در چارچوب دنیایی که ما برایش ساخته بودیم، نفس میکشید. اما نویسنده جدیدی که امروز به دنیای ما آمده، در سکوت کار میکند. صدایش را نمیشنوی، نقشههایش را نمیبینی.
وقتی دو سال و نیم پیش برای اولین بار به صورت جدی با یکی از این مدلهای زبانی جدید گفتوگو کردم، حس کردم در اتاقی با یک غریبه نشستهام. غریبهای که تمام کتابهای جهان را خوانده، اما هرگز پایش را از اتاق بیرون نگذاشته است. این روزها که با رسالهام کلنجار میروم تا جامه کتاب بر تنش کنم، او متنم را میپیراید، نظراتم را به شکل انتقادی ارزیابی میکند و گاه این ارزیابی سر از نتایجی درمیآورد که پیشتر هرگز به ذهن من نرسیده بود.
این جهش، این سکوت پر از خلاقیت، از کجا آمده است؟ چگونه آن ماشین مکانیکی و پر سر و صدا، به این همکار آرام و مرموز تبدیل شده است؟ برای جواب دادن به این سؤال، راهی جز این نیست که به عقب برگردم و داستان بزرگ شدن این غریبه را از نو برای خودم تعریف کنم؛ داستانی در سه پرده که نشان میدهد چگونه ماشین، از یک ابزار ساده، به نویسنده جدید دنیای ما تبدیل شد.
پرده اول: ماشین کاتب در این اولین منزلگاه، جهان ماشینهای قاعدهبنیاد (Rule-based) بود. در این دنیا، ماشین نقش یک کاتب بینقص را ایفا میکرد و نویسنده، مؤلفی بود که کلمه به کلمه، تمام متن و تمام قواعد ممکن را به او دیکته میکرد. نویسنده تمام واژگان مجاز را در اختیارش میگذاشت، تمام مسیرهای روایی را برایش ترسیم میکرد و تمام پاسخهای احتمالی را در دل الگوریتمها، همچون دستوراتی روشن، به او میسپرد.
ماشین، در این پرده، یک مجری بینقص و خستگیناپذیر بود. او هرگز غافلگیرت نمیکرد، چون هرگز از نقشهای که معمارش برایش کشیده بود، تخطی نمیکرد. خلاقیتش، در واقع، بازتاب خلاقیت برنامهنویسندهاش بود. او یک عروسک خیمهشببازی بسیار پیچیده بود، اما ما به عنوان مخاطب، همچنان میتوانستیم نخهایی را که به دستان نویسنده وصل بود، ببینیم. او یک ابزار شگفتانگیز بود، اما هنوز صدایی از خود نداشت؛ تنها پژواک صدای اربابش بود.
پرده دوم: ماشین منتقد در پرده دوم داستان تغییر کرد. ماشین دیگر صرفا یک مجری نبود؛ او به یک کارآموز سبکشناس تبدیل شد. این پرده دوم، عصر «یادگیری ماشین» (Machine Learning) بود. در این منزلگاه، برنامهنویسنده دیگر تمام قواعد را به او دیکته نمیکرد، بلکه درهای عظیمترین کتابخانههای جهان را به رویش باز میکرد و میگفت: «بخوان و الگوها را پیدا کن.» این ماشین جدید، با تحلیل هزاران هزار متن، یاد میگرفت که الگوهای آماری را تشخیص دهد.
او به یک منتقد ادبی بینظیر تبدیل شده بود. میتوانست با دقت بالایی بگوید که یک غزل تا چه حد «حافظانه» است یا یک نثر، چقدر به سبک بیهقی شباهت دارد. اما کارش همینجا تمام میشد. او یک تحلیلگر الگو بود، نه یک آفریننده الگو. میتوانست زیبایی را تشخیص دهد، اما نمیتوانست زیبایی نوینی خلق کند. او آینهای بود که گذشته را بازتاب میداد، نه پنجرهای که به آینده باز شود.
پرده سوم: ماشین مؤلف جهش نهایی، یک انقلاب بود. اینجا بود که آن غریبه ساکت و مرموز، همان نویسنده جدید، پا به اتاق گذاشت. این آخرین منزلگاه، دوران ماشینهای مولد (Generative) است. ماشینی که دیگر نه از قواعد صریح پیروی میکند و نه صرفا الگوهای سطحی را تحلیل میکند؛ او اصول بنیادین و ساختارهای عمیق زبان را میآموزد. او دیگر به کتاب آشپزی نیازی ندارد، چون خود به یک سرآشپز خلاق بدل شده است. این ماشین مولد، یک «جعبهسیاه خلاق» است.
خروجیاش دیگر صرفا بازتابی از دادههای آموزشیاش نیست، بلکه ترکیبی نوآورانه، بدیع و پیشبینیناپذیر است. در این آخرین منزلگاه، ماشین یک همکار است، او پیشنهادهایی میدهد و مسیرهایی را باز میکند که گاهی ایده اولیه من را به چالش میکشند. او از جایگاه یک تحلیلگر به جایگاه یک همآفرین ارتقا یافته است. به یک معنا این غریبه دیگر ابزار نیست، بلکه یک «دیگری» است.
این داستان سهپردهای، تنها داستان تکامل یک ماشین نیست؛ داستان پایان انحصار ما بر قصهگویی است. نویسنده جدید به دنیای ما آمده است؛ نویسندهای که از ما نیست. حالا ما در برابر این پرسش بنیادین قرار گرفتهایم: آیا «ادبیات» همچنان درباره متنی است که در نهایت خلق میشود، یا از این پس، درباره خود آن کشمکش، آن گفتوگوی خلاقانه میان انسان و همکار غیرانسانیاش خواهد بود؟ ارزش در کجاست: در خود اثر، یا در انسانیتی که برای خلق آن تلاش کرده است؟